فرشاد رضائی نامدار، روان درمانگر و مدرس دانشگاه

اختلال روانی افتخار یا حقارت

اختلال روانی افتخار یا حقارت

0

اختلال روانی افتخار یا حقارت

اختلال روانی افتخار یا حقارت ؟ مدتیست در فضایی مجازی صحبت پیرامون بیماری های اعصاب و روان عامل تفاخر و فخرفروشی شده است در حالی که زمانی عامل شرمساری بود. مدتیست که در فضای مجازی ترند یا مدی رایج شده تحت این عنوان که : من یک ADHD وحشیم، من یک OCD مضطربم، من یک پنیک اتکی گوش به زنگم و…. احتمالا کلیپ هایی در این زمینه هم دیده اید و متوجه شده اید که ظاهرا از این عناوین برای تفاخر استفاده می شود. سوالی که مطرح می شود این است که آیا ابتلا به یک سری از اختلالات روانشناختی مستوجب تفاخر است؟

اختلال روانی افتخار یا حقارت
اختلال روانی افتخار یا حقارت

مروری بر سیر تاریخی برخورد با اختلالات روانشناختی

اختلال روانی افتخار یا حقارت. رویکرد تقبیح و تنبیه: در گذشته های دور برای بررسی و طبقه بندی بیماری های روان و رفتار، عموما برخورد هایی خشن همچون شکنجه در نظر گرفته میشد. بیماران در قفس هایی تنگ فشرده شده، شکنجه می شدند، به این امید که جنی که وی را تسخیر کرده از بدن وی بیرون آمده و جسم او را رها کند.  و یا اینکه بیمار را به وسیله ی زنجیر مهار می کردند.

رویکرد تشخیص های پزشکی و روانپزشکی: با ورود به عصر جدید و قدرت گرفتن علم و نگرش علمی، نگاه های مذهبی به بیماری های اعصاب و روان و رفتار کم رنگ تر شدند. بنابراین نگاه ها از سمت باور های متافیزیکی و روح محور، به سمت تشخیص بیماری ها با پایه ی بیولوژیک و زیستی پیش رفت. با شکل گیری این نگاه، درمان ها نیز به سمت درمان های بیولوژیک تمایل پیدا کرد. بنابراین تشخیص های روانپزشکی شکل گرفتند و درمان ها نیز به همان اندازه بیولوژیک و با محوریت دارو پیش رفتند.

رویکرد های سیاسی حکومتی: در این میان اتفاقات عجیبی روی داد. برچسب بیماری های اعصاب و روان توسط بعضی دولت ها به عنوان ابزاری جهت سرکوب مخالفان استفاده شد. برای مثال کا گ ب سازمان اطلاعات شوروی سابق در برخی موارد مخالفان خود را مجنون نامیده و آن ها را در بیمارستان های اعصاب و روان بستری می نمود. چنین برخوردهایی به افراط در«انگ زنی» به این بیماران و حتی افراد غیر بیمار انجامید. پس از دیده شدن این رفتار و رفتار های مشابه آن در جاهای مختلف جهان، گروهی از درمانجویان و درمانگران در دفاع از حقوق انسانی بیماران اعصاب و روان، جنبش هایی به راه انداختند که در برابر برچسب زنی های غیرحرفه ای و غیردرمانی ایستادگی نموده و از حرمت بیماران مراقبت نماید.

رویکرد حمایت و پذیرش: پیرو این اتفاقات و با ورود به عصر پست مدرنیسم حتی در دنیای روان، به مرحله ای وارد شدیم که در آن هیچ کس بیمار نبود و رفتار های آسیب رسان و ناسالم تعبیر تفاوتی به خود گرفتند. افراط در این رویکرد، تقویتی بر رویکرد آنارشیسم و بی چهارچوبی در رفتار بود. اگر شما اعتراض می کردید، با اتهام «برچسب زنی» محاکمه ی اخلاقی و علمی می شدید.

رویکرد تفاخر: شاید بر این باور باشید که فضای مجازی اولین جایی بوده که افراد با افتخار از بیماری هایشان صحبت کرده اند. اما واقعیت به شکل دیگریست. از نظر سیر تاریخی، واقعیت از این قرار است که خدمت روان درمانی در همان بدو شروع به کار در زمان زیگموند فروید، خدمتی گران قیمت و مخصوص اشراف و طبقه ی متوسط به بالا بود. حتی در دهه های بعد، دیکتاتور خونریز شوروی «ژوزف استالین» نیز با رویکردی تفاخرمحور از افسردگی خود نالان بوده و ادعا می نمود که به خاطر این مشکل تحت نظر روان درمانگر است.

اختلال روانی افتخار یا حقارت
اختلال روانی افتخار یا حقارت

اختلال روانی افتخار یا حقارت

با این مرور کوتاه بر سیر برخورد با بیماران اعصاب و روان، میخواهیم موضوع را با مثالی مکانیکی قیاس کنیم: تصور کنید که سنسور اکسیژن خودروی شما دچار کژکاری و خرابی شده است. شما کدامیک از برخورد های زیر را با آن انجام می دهید؟

  1. بابت خرابی سنسور اکسیژن خودروی خود شرمگین و شرمسار می شوم.
  2. به خرابی سنسور اکسیژن خودروی خود افتخار می کنم. این ابزاری برای تفاخر است.
  3. نه شرمگین و شرمسار می شوم، و نه به آن افتخار می کنم. بلکه به عنوان مشکلی جدی به دنبال راه حل آن به تعمیرکاری زبده مراجعه می نمایم.

حدس نگارنده بر این است که انسان ها در چنین شرایطی عموما گزینه ی سوم را انتخاب می نمایند. بنابراین مشکل در خودرو، نه عامل تفاخر است نه عامل شرمگین بودن. حداقل بنده فردی را به خاطر ایراد فنی در خودروی خود متفاخر یا شرمگین ندیده ام.

حال برگردیم به موضوع اشکال در سیستم اعصاب. سوالی که مطرح است از این قرار است که مشکل در سیستم اعصاب و روان، عامل تفاخر است یا عامل شرمساری؟ به عبارتی اختلال روانی افتخار یا حقارت ؟

باور نگارنده به عنوان درمانگر بیماری های اعصاب و روان و رفتار، بر این است که هیچ کدام از دو شق ذکر شده صحیح و کاربردی نیست. شرمساری احتمالا باعث افزایش استرس فرد بیمار شده و بعید است که باعث بهبود در وی شود. از آن طرف تفاخر به بیماری های رفتاری نیز به خود فرد، اطرافیان و جامعه آسیب رسان بوده و هزینه تراشی خواهد کرد. بنابراین احتمالا برخورد صحیح، منطقی و بالغانه به این شکل خواهد بود که مشکل و مساله ی به وجود آمده را نزد متخصص برده و به فکر تعمیر و نگهداری صحیح از آن باشیم.

مطالعه مطلب زیر نیز توصیه میگردد : نظر هرکسی محترم است احترام بگذاریم

Leave A Reply

Your email address will not be published.

سه × سه =

سوالی دارید؟ با ما صحبت کنید!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید
ما معمولاً در چند دقیقه پاسخ می دهیم